جدول جو
جدول جو

معنی تلبیس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تلبیس کردن
(اَ خوَدْ / خُدْ رَ تَ)
تزویر کردن و خلاف عرضه کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقبیح کردن
تصویر تقبیح کردن
زشت گفتن زشت شمردن بد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلیغ کردن
تصویر تبلیغ کردن
خواندن کسی را بدینی و مرامی و مسلکی و روشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثبیت کردن
تصویر تثبیت کردن
استوار کردن پا برجا کردن: (مقام خود را تثبیت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیس کردن
تصویر تنجیس کردن
پلید نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمیح کردن
تصویر تلمیح کردن
اشاره کردن بسوی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلطیف کردن
تصویر تلطیف کردن
لطیف کردن زیبا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفیق کردن
تصویر تلفیق کردن
بهم پیوستن، بهم بستن سخن
فرهنگ لغت هوشیار
مایه خرمای نر را بدرخت خرمای ماده داخل کردن تا بارور گردد گشن دادن، مایه زدن واکسن زدن (برای جلوگیری از آبله و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
در دهان نهادن مطلبی را زبانی گفتن، شخصی را وادار بگفتن زبانی گفتن، اصول ومبانی مذهبی را بمیت هنگام دفن القا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلخیص کردن
تصویر تلخیص کردن
ژاویدن خلاصه کردن مختصر کردن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیس کردن
تصویر تقدیس کردن
به پاکی ستودن پاک خواندن بپاکی ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبیق کردن
تصویر تطبیق کردن
برابر کردن دو چیز با هم مطابق ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه کردن
تصویر تشبیه کردن
همانند کردن چیزی را بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیر کردن
تصویر تدبیر کردن
چاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدریس کردن
تصویر تدریس کردن
درس دادن، تعلیم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلیس کردن
تصویر تدلیس کردن
فریب دادن تباه گردانیدن،جمع تعمیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
فرهوختن پروردن فراهیختن هختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیح کردن
تصویر تسبیح کردن
بپاکی یاد کردن خدای را، سبحان الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربیت کردن
تصویر تربیت کردن
پرورش دادن، فرهیختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاسیس کردن
تصویر تاسیس کردن
پایه گزاری کردن، بنیان گذاری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبلیغ کردن
تصویر تبلیغ کردن
آگهی دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
Castigate, Chasten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تدریس کردن
تصویر تدریس کردن
Tutor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تاسیس کردن
تصویر تاسیس کردن
Establish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبلیغ کردن
تصویر تبلیغ کردن
Advertise, Ballyhoo, Publicize, Tout
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبلیغ کردن
تصویر تبلیغ کردن
рекламировать , разрекламировать , пропагандировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تاسیس کردن
تصویر تاسیس کردن
основывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تدریس کردن
تصویر تدریس کردن
преподавать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
наказывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
bestrafen, züchtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبلیغ کردن
تصویر تبلیغ کردن
werben, Reklame machen, bekannt machen, anpreisen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تاسیس کردن
تصویر تاسیس کردن
gründen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تدریس کردن
تصویر تدریس کردن
unterrichten
دیکشنری فارسی به آلمانی